پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه اي مي نوشت . بالاخره پرسيد :– ماجراي کارهاي خودمان را مي نويسيد ؟ درباره ي من مي نويسيد ؟پدربزرگش از نوشتن دست کشيد و لبخند زنان به نوه اش گفت :– درسته درباره ي تو مي نويسم اما مهم تر از نوشته هايم مدادي است که با آن مي نويسم .مي خواهم وقتي بزرگ شدي مانند اين مداد شوي .پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چيز خاصي در آن نديد .- اما اين هم مثل بقيه مدادهايي است که ديده ام .– بستگي داره چطور به آن نگاه کني . در اين مداد ۵ خاصيت است که اگر به دستشان بياوري ، تا آخر عمرت با آرامش زندگي مي کني .صفت اول :مي تواني کارهاي بزرگ کني اما نبايد هرگز فراموش کني که دستي وجود ,مداد ...ادامه مطلب